جان چیست؟؟؟

یک داستان واقعی ...

خانمی با لباس کتان راه راه وشوهرش با کت وشلوار دست دوز و کهنه در شهر بوستن از قطار پایین آمدند و بدون هیچ قرار قبلی راهی دفتر رییس دانشگاه هاروارد شدند.
منشی فوراً متوجه شد این زوج روستایی هیچ کاری در هاروارد ندارند و احتمالاً اشتباهی وارد دانشگاه شده اند.
مرد به آرامی گفت: «مایل هستیم رییس را ببینیم.»
منشی با بی حوصلگی گفت: «ایشان امروز گرفتارند.»
خانم جواب داد: « ما منتظر خواهیم شد.»
منشی ساعتها آنها را نادیده گرفت و به این امید بود که بالاخره دلسرد شوند و پی کارشان بروند، اما این طور نشد.
منشی که دید زوج روستایی پی کارشان نمی روند سرانجام تصمیم گرفت برای ملاقات با رییس از او اجازه بگیرد و رییس نیز بالاجبار پذیرفت.
رییس با اوقات تلخی آهی کشید و از دل رضایت نداشت که با آنها ملاقات کند.
به علاوه از اینکه اشخاصی با لباس کتان و راه راه وکت وشلواری دست دوز و کهنه وارد دفترش شده، خوشش نمی آمد.
خانم به او گفت: «ما پسری داشتیم که یک سال در هاروارد درس خواند. وی اینجا راضی بود. اما حدود یک سال پیش در حادثه ای کشته شد. شوهرم و من دوست داریم بنایی به یادبود او در دانشگاه بنا کنیم.»
رییس با غیظ گفت :« خانم محترم ما نمی توانیم برای هرکسی که به هاروارد می آید و می میرد، بنایی برپا کنیم. اگر این کار را بکنیم، اینجا مثل قبرستان می شود.»
خانم به سرعت توضیح داد: «آه... نه... نمی خواهیم مجسمه بسازیم. فکر کردیم بهتر باشد ساختمانی به هاروارد بدهیم.»
رییس لباس کتان راه راه و کت و شلوار دست دوز و کهنه آن دو را برانداز کرد و گفت: «یک ساختمان! می دانید هزینه ی یک ساختمان چقدر است؟ ارزش ساختمان های موجود در هاروارد هفت و نیم میلیون دلار است.»

خانم یک لحظه سکوت کرد.
رییس خشنود بود.
شاید حالا می توانست از شرشان خلاص شود.
زن رو به شوهرش کرد و آرام گفت: «آیا هزینه راه اندازی دانشگاه همین قدر است؟ پس چرا خودمان دانشگاه راه نیندازیم؟»
شوهرش سر تکان داد.
رییس سردرگم بود. آقا و خانمِ "لیلاند استنفورد" بلند شدند و راهی کالیفرنیا شدند، یعنی جایی که دانشگاهی ساختند که تا ابد نام آنها را برخود دارد:

دانشگاه استنفورد از بزرگترین دانشگاههای جهان، یادبود پسری که هاروارد به او اهمیت نداد

تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پن: درست یا نادرست، یه ایمیل جالب بود.

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

توجه کنید که سعدی شیرین سخن برای جان شان خاصی قائل شده، جان چیست؟

نظرات 3 + ارسال نظر
اشک - غریبه پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:56 ب.ظ http://tashkan.blogsky.com/

واقعا جالب بود

crazy یکشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:11 ب.ظ http://en.wikipedia.org/wiki/Stanford_University

Stanford was founded by Leland Stanford, a railroad magnate, United States Senator, and former California Governor, and his wife, Jane Stanford. It is named in honor of their only child, Leland Stanford, Jr., who died in 1884 just before his 16th birthday. His parents decided to dedicate a university to their only son, and Leland Stanford told his wife, "The children of California shall be our children."
Leland Stanford, the university's founder, as painted by Jean-Louis-Ernest Meissonier in 1881 and now on display at the Cantor Center

The Stanfords visited Harvard's president, Charles Eliot, and asked how much it would cost to duplicate Harvard in California. Eliot replied that he supposed $15 million[clarification needed] would be enough.

اینم اورژینالش، اونقدر که من فکر میکردم با روایت ایمیلیش متفاوت نبود.

همسایه چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:31 ب.ظ http://piade.persianblog.ir

جالب بود! خیلی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد