چند روز پیش رفته بودم وبلاگ قبلیم، یکی با سرچ اومده بود تو وبلاگ، فکر کردم، حتما یکی از متنهای بسیار زیبا و پر ملاتمو خونده و کلی کیف کرده
خودمم کنجکاو شدم برم اون متنو بخونم، مساله ای که توش مطرح شده بود، از اون چیزایی بود که بهشون خیلی علاقه دارم، یه بحث فلسفی در مورد یه رفتار.
با شور و شعف و شادی و غرور و همه روداریهای عالم شروع به خوندن کردم، خوشحال بودم از اینکه این متن مورد توجه قرار گرفته، داشتم میخوندم که به اولین غلط دستوری رسیدم، فکر کنم دو تا ((به)) رو اشتباه استفاده کرده بودم، با خودم گفتم حتما همین یکیه!
چشمتون روز بد نبیته، هر چی جلوتر رفتم، بیشتر شرمنده شدم، آخرش اصلا پشیمون شدم که چرا خوندمش حداقل میذاشتم، یه خاطره خوش برام باقی بمونه که مردم چقدر به خاطر این متن بزرگ مدیون منن|!
عادت ندارم یه متن رو دوبار بخونم، گاهی اوقات پیش میاد اشتباهاتی میبینم و تصحیح میکنم ولی بعد از خوندن اون متن و اینکه این متون در حقیقت تولیدات ما هستن و حتی ماندگارتر از خود ما، به این نتیجه رسیدم که تا حد امکان نوشته ها رو بازخوانی کنم و از دوستای عزیزم در راه رفع این مشکل کمک بگیرم.(دوستان کمک کنید)
این نوشته ها با ما و پس از ما خواهند ماند، چه بسا روزی مورد توجه هم قرار بگیرند پس چه بهتر که نیاز کمتری به تصحیح پیدا کنند.
خوندن چه فایده ای داره وقتی جواب نظرا رو نمیدید
سلام..منم همیشه قبل از پابلیش متن یه بار ادیتش میکنم با اینحال بازهم سوتی های جالبی تو متن هام پیدا میشه هوشنگ عزیز...به امید فردای روشن برای من٬ تو و تمام مردم دنیا
سلام
اگه جای من بودی و هر بار که پست می نوشتی و به آخر نرسیده همش می پرید و مجبور می شدی از اول بنویسی و وقتی این کار چند باز ادامه پیدا می کردو آخرش خسته می شدی و بی خیال نوشتن می شدی بهت می گفتم اونوقت غلط داشتن تو متن یعنی چه؟
منم موافقم . دو بار یا چند بار بخونشون .
در واقع همه چی موندگاره . موندگار تر از بشر!