مغول

دوباره شروع به روایت داستان معروف طوطی و بازرگان کرد، احتمالا این بار هزارم! بود که این داستان را میشنیدم، طبق معمول طوطی غمگین و تنها پیامی حواله دوستان کرد و بازرگان در بازگشت پاسخ ایشان را گفت، بعد طوطی موش مرده بازی درآورد و آزاد شد! این داستان قطعا برای همه شما آشناست در دوران دبستان و راهنمایی و دبیرستان و در جامعه و رسانه و همه و همه، بارها و بارها این حکایت را به همین شکل دیده و یا خوانده اید و همیشه به همان شکل سابق بدون هیچ اتفاق جدید یا روایتی به روزتر!

اکثر داستانهای این گونه ریشه هایی خیلی عمیق دارند، چنانکه بدیع الزمان فروزانفر به این مطلب پرداخته و ریشه بسیاری از داستانهای مثنوی را در آورده است ولی زیبایی هنر مولوی در بازنویسی این داستانها به زبان آن روز ایرانیان بود.

امروز بعد از شنیدن این داستان و حکمتش، ناخودآگاه احساس کردم ما و جامعه مان در همان دوران منجمد شده ایم، نه خودمان دوست داریم روایت جدیدتری از این اتفاق بشنویم و نه اندیشمندمان همت انجام این کار را دارند.

___________________________________________

اثرات حمله مغول بر اخلاق ما

رادیو پیام


نظرات 6 + ارسال نظر
حامد سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

هنوز خبر هایی هست که خبر نداری
صبر کن زوده واسه پشیمونی!!!

اصلا به تو چه تو مملکت چی می گذره

پشیمونی از چی؟؟؟؟

ملکوت سه‌شنبه 3 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:10 ب.ظ http://malakoot1385.blogfa.com

بنظرم داستانهای جدید زیاد خلق شدن
ولی هیچ کدوم ماندگاری داستانهای قدیم رو نداشتن
علتش شاید سطحی بودن داستانها باشه
و یا تعداد زیادشون که باعث میشه کم دیده بشن
البته نوابغ ادبی قدیم ما هم هنوز تکرار نشدن و انتظاری از دیگران
نیست که در اون حد داستانهاشون تاثیر گذار باشه
این رو هم باید دید که بعضی داستانها که در قالب فیلم ارائه شدن منحصر بفرد موندن تا حالا
مثل روایتهایی که از جنگ و حوادث بعد از اون دیده شده و جانفشانی ها (از کرخه تا راین، آژانش شیشه ای) و یا داستانهای مجید مجیدی

زهرا چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ http://zaneashegh.blogsky.com

سلام
همه چی نو شده. شعر نو. داستان نو. ولی هیچکدوم ماندگار نیست می دونی چرا؟ چون دیگه داستانها مثل قدیم با احساس و عمیق نیست. بیشتر جنبه خشونت دارن . از کارتونها گرفته تا داستانها.
جدیدن هم که همه داستانها به جدایی و خیانت زوجها ختم می شه . حتی توی حیوانات و یا داستانها سیاسی شدن.
ولی با حرفهات کاملا موافقم که زیادی دیگه تکراری شدن!

زهرا چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:46 ب.ظ http://zaneashegh.blogsky.com

راستی یادم رفت بگم که البته یه سری داستانها عوض شدن مثل داستانهای واقعی که از زمان کوروش و داریوش برجا مونده......... .

یاس سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام
خوبی؟

ببخشید اگه دیر اومدم
جدید‌ا فقط و فقط اگرم بیان نت یه مطلب میزارم تو وبلاگم و میرم
ببخشید اگه نیومدم


داتانهای این روزای دنیا انقدر عجیب و غریب شده که تو هیچ داستانی نمیگنجه
یعنی هیچ عقل سلیمی به واقعیتشون پی نمیبره
داستان وقتی خوبه که گفته بشه که هم عقل و منطق بهش حکم بدن هم انصاف و عدل و ایمان و هم احساس بشری
که هیچ کدو ازینا تو داستانهای این روزای ما نقشی ندارن



نمیدونم شاید یکمی هم اغراق آمیز گفته باشم
اما احساس میکنم آدما اینروزا داستان واقعی زندگیشونم فراموش دارن میکنن چه برسه به دنیا و اتفاقای جورواجورش
دنیایی که همش تنش داره
نه تنها به آدما آرامش نمیده اونارو درگیرتر کرده
که حتی محیطای مجازیی مثل نت رو هم درگیره خودش کرده
هیچ تفریحی برا جووناش نزاشته
همش درگیری همش قانون همش ممنوعیت همش ..........



آرتا یکشنبه 22 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ http://arta1990.blogfa.com

سلام دوست عزیز
مطالب وبلاگتون جالب بود، موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد