دو جور حس رو میشناسم که به آدم جنبه خدایی میده
عشق و نفرت
وقتی یه نفر عاشق میشه قدرتش بی نهایت میشه
همه کار میکنه، انرژیش انگار چند برابر میشه، حرکت میکنه، تلاش میکنه، گاهی وقتا این انرژی اونقدر زیاد میشه که عاشق در معشوق فنا میشه، عاشق از هیچ چیزی نمیترسه، بی مهابا حرکت میکنه، به در و دیوار میزنه، پروانه میشه و توی آتیش میره، فقط و فقط به عشق معشوق.
نفرت، میگن روی دیگه سکه عشقه، اما به نظر من فاصله خیلی زیادی با هم دارن، مگه میشه عاشق، ضد معشوق بشه، متنفر تمام تلاششو برای انتقام از معشوق(؟) به کار میگیره و در این راه انگار قدرت خدایی پیدا میکنه، به قول معروف خون جلوی چشمشو میگیره!
جالبه توی صفاتی که برای خدا میشماریم، منتقم هست ولی هر چی نگاه میکنیم، صفت عاشق رو نمیبینیم.
چرا؟
ای خداوند عاشق،
بذر عشق رو در دل ما بکار و از نفرت دورمون کن.
شیرینی عشق رو به همه بچشون
و ...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت: بزرگان در بند را فراموش نمیکنیم.
نمی دونم واقعا خداوند می تونه از چیزی متنفر باشه یا نه!
اگه به مهربونی معروفه و عاشقه٬ پس تنفر هیچ معنایی نمی تونه داشته باشه از دید خدا!
کاش همه همیشه عاشق باشند و از روحی که خدا برما دمیده عاشقی از هر حسنی بیشتر دمیده شده باشه.
امیدوارم که یه روزی ایرانی آزاد داشته باشیم با تمام بزرگانش.
سلام
می شه گفت متنفر در پی انتقام هست ولی لزوما نمی شه نتیجه گرفت هر منتقمی ، متنفر هست!
113 سوره با صفت بخشندگی و مهربانی خداوند که نشونه عشقه شروع می شه و یک سوره بدون این صفت !
خب می شه این نتیجه گرفت نسبت عشق به نفرت 113 به یک هست در وجود باری تعالی؟
سلام
نمی خوای به روز کنی این وبلاگ رو؟
راستی بد نیست به وبلاگ خلیفه سوزیانای اول سر بزنی.
فکر می کنم دوستای خوبی برای هم بشید
آدرسش توی وبلاگ من هست