.....

خسته

دل گرفته

نفس فرو رفته

روح برنیامده

هدف گمشده

راه دور

اشک ریخته

شعف رفته

شور خفته

شیر مرده

شهر سوخته

شام نیم خورده

صدای خفه شده

گلوی دریده

راز نهفته

.....

چرا؟


نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:12 ق.ظ http://zaneashegh.blogsky.com

برای این که هر چی می کشیم حقمونه!
یارانه آزاد شد! اعلام کردند که باید ثبت نام کنید وگرنه وقتی پول آب و برق و گاز بیاد لنگ می مونید. همه رفیتم سمتش مبادا یه وقت توی این گرونی بازار توان پرداختشون رو نداشته باشیم.
بنزین شد لیتری ۴۰۰ باز هم استقبال کردیم به طوری که همه ایام عید رفته بودند مسافرت اونم با ماشین شخصی! مرغ- گوشت- گوجه فرنگی- برنج قیمتهاش سر به فلک کشید باز هم صدامون درنیومد . نون شد ۱۰۰ تومان باز هم شکایتی نکردیم تازه خدامون رو هم شکر کردیم که گرونتر از این نشد. بعضی ها که گفتن : بهتر که گرون شد قدرشون رو بیشتر می دونیم و کمتر دور می ریزیم.
می دونی هوشنگ عزیز. اینها بدبختیهاییست که خودمون با دست خودمون رقم می زنیم. پس باید بکشیم. مرگ می دن که به تب راضی بشیم.
ای خدا لعنتشون کن!
این هم گفتم یادم رفت بگم که شعرت خیلی زیبا بود و با معنی. مرسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد