ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز از روی حقیقتیم نه از روی مجاز
یک چند در این بساط بازی کردیم رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
بیا با هم رفت و آمد نکنیم ! مثلا وقتی می آیی نرو
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز...(حس لعبت بودن بهم دست داد) میدونی، همین تهشه،همین صندوقِ عدمست که حسِ پوچی رو تو وجود آدم جاری میکنه...
بیا با هم رفت و آمد نکنیم !
مثلا وقتی می آیی نرو
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز...(حس لعبت بودن بهم دست داد
)
میدونی، همین تهشه،همین صندوقِ عدمست که حسِ پوچی رو تو وجود آدم جاری میکنه...